علامه محمد اقبال برای مردم فارسیزبان از شخصیتهای بسیار گرامی است. او با جرئت و عزم راسخ عازم میدان شعر و ادب فارسی شده و در حضور ملای روم، عطار، حافظ و دیگران خامهفرسایی کرده است. درمورد اشعار و آثار این ادیب گرانمایه و چیرهدست سالهاست که اهل قلم بحث آراستهاند. جایگاه والای زبان و سخن در نوشتههای اقبال لاهوری اولین نکتهای است که در مواجهه با آثار این شاعر توانمند جلب نظر میکند. موضوع مورد بحث دیگر در اشعار اقبال کاربرد واژهها و عباراتی است که بیانگر مفاهیم زبان و سخن در اشعار است. در این زمینه نگاه شاعر تازه است؛ حتی خود سعی کرده است که این شیوۀ آفرینش را به خواننده تلقین کند. اقبال لاهوری با طبع درّاک خود از توانمندیهای لغت و واژهسازی زبان فارسی برخوردار شده و در کلمهسازی، بهخصوص در ایجاد واژههای مرکب، دست به ابتکار زده که در این مقاله به نمونههایی از آن اشاره شده است. بررسی این نمونهها بیانگر آن است که تازهنگاریهای این شاعر در علم و ادب به شیوۀ واژهشناسی و واژهسازی او بستگی مستقیم دارد.